به نوعی ادبیات ایران را در مثل، می توان ادبیات بومی (خاص اقلیمی ویژه) دانست مانند ادبیات چین، هند یا اسپانیا: اما ادبیات اقلیمی (بومی) در معنای خاص، ادبیاتی است که در منطقه ای خاص به وجود آمده و دارای شرایط زیر است:
1. وحدت اوضاع جغرافیایی
2 . مشابهت وضع زراعی و معیشتی
3 . وحدت گویشی و وجود گفتگوها و اصطلاحها و ترانه های مشترک
4 . مشابهت مناسبات اقتصادی
5 . طرز گذراندن ایام فراغت، انواع ورزشها و بازی های بومی
6. وحدت زبان، تاریخ، مذهب و اقلیت های مذهبی
7. خصائص جغرافیایی انسانی
ادبیات بومی در طول زمان از همه این عوامل بهره می برد و اگر خوب نوشته شده باشد، آیینه تمام نمای طرز زیست و عمل قوی ویژه در مکانی خاص است و به همین دلیل آثار مناطق مختلف باهم متفاوت است.
آثار ادبی بومی (اقلیمی) محض، مانند اشعار محلی، جنبه فراگیر ندارند. دلیل آن، این است که به
گویش محلی سروده شده و برای صاحبان گویش های دیگر مفهوم نیستند. علاوه بر شعر، قصهها، مثلها و افسانههای عامیانه نیز به رغم این که گاه جنبه داستانی قویی دارند، باز عمومیت ندارند و اگر عمومیت هم داشته باشند، جزو آثار مهم ادبی بشمار می آیند و البته بیشتر خاص ذوق و سلیقه کودکاناند، مگر این که نویسنده یا شاعری بزرگ مایه های اصلی آنها را بگیرد و به رمان یا درام بزرگی تبدیل کند. ادبیات بومی بازگوکننده خیلی از آداب و رسوم می باشد مانند نقالی ها که امروزه به دلیل پیشرفت تکنولوژی این تفریحات از رونق افتاده است. با توجه به این واقعیت باید با روش هایی چون:
1- آشنا کردن نویسندگان جدید با این فرهنگ و ادب
2- جمع آوری فرهنگ عامه و گویش های محلی به سرعت و با وسایل مجهز
3- حمایت و تقویت نویسندگان و شاعران ادبیات بومی و چاپ آثار آنها
4- پخش برنامه های علمی و فرهنگی هنری آثار بومی از طریق رسانه عمومی
چارهای اندیشید تا فرهنگ بومی بازسازی شود و در فرهنگ جدید ادامه پیدا کند.
برگرفته از کتاب فرهنگ شهروندی/ راهنمای تسهیل گران/ پایه نهم