تبریز در متون تاریخی و سفرنامهها
* سیاحتنامه اولیاء چلبی
اولیاء چلبی، سیاح معروف ترک که در زمان صفویه و حکومت شاهصفی در سال1050هجریقمری (1636م) در شهر تبریز بوده است در مورد اين شهر مینویسد:
دور تبریز ششهزار گام است و تمام اطراف شهر با دیوارهای قلعه محصور است. در حدود سیصد برج برای نگهبانها ساخته شده و شش دروازه دارد؛ دروازه اوجان، دروازه شروان، دروازه سردرود، دروازه شامغازان، دروزاه سراو (سراب)، دروازه ری. در هر یک از این دروازهها پانصد سرباز محافظ کشیک میدهند. در این شهر به قدر ششصد دارالتعلیم هست که اسامی برخي از آنها بدین قرار است: مکتب شیخحسن، مکتب حسن میمندی، مکتب تقیخان، مکتب سلطانحسن، مکتب سلطانیعقوب که در این مکتبها هر سال به اطفال لباس داده میشود.
یکصدو شصت عدد تکیه دراویش هست که مشهورترین آنها تکیه شمستبریزی، تکیه بولاقخان ، تکیه عقیل، تکیه میرحیدر و سایر تکیههاست. شش عدد چشمه بزرگ در این شهر به اراضی جاری است. منبع آنها از کوه سهند است. غیر از اینها در داخل و خارج شهر، در حدود نهصد کاریز و قنات جاری است. هزار و چهل عدد سقاخانه هست که بنای آنها مزین و بسیار عالی ساخته شده است. اسامی برخي از آنها بدین قرار است: سقاخانه رستمخانه، سقاخانه شاهاسماعیل، سقاخانه خدابنده، سقاخانه خواجهشاه، سقاخانه یارعلی. در این شهر به محله دروازه میگویند که اسامی آنها بدین قرار است: دروازه دمشقیه، دروازه پلباغ، دروازه میخواران، دروازه رزجو، دروازه شتربان، دروازه امیرهقیز، دروازه سرخاب، دروازه دیک، دروزاه خیابان، دروازه چهارمنار که از محلات مشهور تبریز است. به قدر هزار و هفتاد دستگاه عمارت اعیانی در این شهر هست. به قدر دویست باب کاروانسرای بزرگ و کوچک در این شهر هست. در حدود هفتهزار دکان در این شهر هست. هزاران طبیب، جراح و کحال و فصاد در این شهر هست. اما چندان محتاج به این طبقه نیستند و با طبیب سر و کاری ندارند. بیستو یک باب حمام در این شهر هست. این حمامها تماماً پاک و تمیز هستند و در بعضی از آنها حوضهای بزرگ و کوچک هست.
از جمله محسنات تبریز یکی این است که آب جاری فراوان دارد و شب و روز کوچهها و خیابانها را جاروب کرده و آبپاشی میکنند.
در تبریز چهل عدد کلیسا هست و در محلات سرخاب و چرنداب و گجیل و ولیانکوه بعضی مزارستانها هست که کبار اولیای عظام و عرفا و اکثر علما و مولفین و مصنفین در آنجا مدفونند.
قلعه تبریز را در سال998هجری در عصر سلطان مرادخانثالث ، سردار معظم "قوجهفرهاد پادشاه" بناکرده است. در دامنه کوه ولیان یک قلعه مربعالشکلی است، محیط آن هشتاد گام است، هفت برج و دو در بزرگ دارد، یکی از درها به جانب غرب و دیگری به جانب شرق باز میشود. در توی این قلعه به قدر صد خانه و یک باب مسجد هست. در این محل باغات و باغچههای سبز و خرم بسیار هست (خانلو ، 1364: 56_51).
* سفرنامه جملي کارِری
جملی کارری، سیاح ایتالیایی است که در ژوئن1694 میلادی (1105ﻫ . ق) قبل از سلطنت شاه سلیمانصفوی به ایران آمده و در وصف تبریز مینویسد:
تبریز یا اکباتان مرکز ایالت آذربایجان، 62 درجه طول و 38 درجه عرض جغرافیایی دارد و در قدیمالایام پایتخت کشور ماد بود (876 قبل از میلاد) ولی حالا از آن عظمت دیرین، شبحی بیش باقی نمانده و قرنهاست که میدان جنگهای پیدرپی ایران و عثمانی واقع شده است.
شهر تبریز در انتهای دشتهای وسیعی قرار گرفته که به دریاچهای منتهی میشود و از سه طرف مشرق و شمال و جنوب به سه رشته کوه محدود میگردد، و هوای آن مانند هوای شهر ایروان خیلی تغییرپذیر و بیثبات است. دور تا دور شهر متجاوز از سیمیل میباشد که باغهای سبز و خرم و میدانهای وسیعی از همه طرف آن را احاطه کردهاند. منازل مسکونی این شهر مثل دیگر شهرهای ایران گلی و نازیباست، اما بازار و کاروانسراهای عالی و محکم دارد و موقعیت مهم تجاری این شهر گروه بیشماری از تجار و بازرگانان ملل مختلف را به خود جلب کرده است. تمام محصول ابریشم خام گیلان به تبریز میآید و در اینجا از آن نخ ابریشم تهیه میشود و این کارها نیز سبب بزرگی و کثرت جمعیت شهری میگردد. به عقیده من سکنه تبریز نباید متجاوز از دویستو پنجاه هزار نفر بوده باشد. برج شنبغازان200 پا بلندی و40 پا قطر دارد. ضخامت دیوارهای آن نیز که در بعضی جاها رو به خرابی میرود تا دوازده پا میرسد (تقریباً سهونیم متر).
میدان وسیعی که پر از تجار و کسبه و صنعتگران و عمله بود و معروف به "آت میدانی"، محل فروش اسبهای بسیار قشنگ، ارزان قیمت و مناسب. در قسمتی از این میدان روزهای جمعه و اعیاد دیگر مسابقه تیراندازی برپا میشود. در اغلب نقاط شهر چشمههای زلالی وجود دارد که از منازل و خانهها میگذرد، گاهی برای استفاده از آب چشمه مجبورند چند پله از سطح زمین پایینتر بروند (کارری، 1348: 32_20).
* سیاحتنامه شاردن ، دایرهالمعارف تمدن ایران
شاردن، جهانگرد فرانسوی در سال1771 میلادی (1185 ﻫ . ق) به ایران آمده و پس از مشاهده شهر تبریز در مورد آن در سفرنامه خویش چنین مینویسد:
تبریز بلده بزرگ و عظیمی است و از حیث مقام و عظمت، ثروت و مکنت، تجارت و تعداد نفوس دومین شهر ایران به شمار میرود. این شهر در منتهیالیه یک دشت در پای کوهی واقع شده است. چنانکه در نقشه مربوطه به نظر میرسد، هیأت تبریز بسیار نامنظم است و اطلاق یک اسم هندسی برای آن مشکل به نظر میرسد. این بلده فاقد هرگونه سور و بارو و استحکامات لازم است. نهر کوچکی به نام اسپین از وسط آن میگذرد و اغلب اوقات موجب ضایعات عظیم میگردد، منازل و عمارات واقعه در کنار و طول ساحل خود را ویران و منهدم میسازد. نهر دیگری هم در جانب شمال شهر، در مجاورت آن جریان دارد. پهنای این نهر اخیر در فصل بهار تا پاییز، از رودخانه سن پاریس هنگام زمستان کمتر نیست. نام آن آجی یعنی شور و نمکین میباشد چون در طی شش ماه آب نهر در نتیجه سیلابهائی که از اراضی نمکزار گذشته، بدان ملحق میگردند، شور میشود. تبریز به نه محله تقسیم شده و تقریباً مثل شهرهای دیگر ایران به فرقههای حیدری و نعمتاللهی تقسیم گردیده است. این شهر دارای پانزدههزار خانه و باغچه و پانزدههزار دکان و حجره است. در ایران دکاکین از منازل مجزا میباشند و غالباً در کوچههای طویل و عریض مسقف مقرنسی به ارتفاع پنجاه پا واقع شدهاند که اینگونه کوچهها را بازار مینامند . بازارها قلب شهر را تشکیل میدهند. منازل و خانهها در خارج بازار بنا شدهاند. و تقریباً همهشان دارای باغی میباشند. در تبریز قصور عالیه و عمارات بزرگ بسیار ندیدم ولی در مقابل، این شهر دارای عالیترین بازارهای آسیا میباشد. دیگر عمارات و ابنیه عمومی نیز در ابهت و عظمت و کثرت نفوس پای کمی از بازارها ندارد. سیصد دستگاه کاروانسرا در این شهر نشان میدهند. بعضی از اینها هم به اندازهای وسیع و بزرگ میباشد که در هر یک سیصد نفر آدم میتواند سکونت نماید. گرمابهها و مساجد کاملاً متناسب با عظمت و شکوه عمارات دیگر میباشد. تعداد مساجد تبریز دویستو پنجاه است. مسجد علیشاه تقریباً بالتمام مخروبه و منهدم شده است. هنگام ورود از ایروان نخستین اثری که از تبریز مشاهده میشود همین مناره است (مناره مسجد علیشاه).
در تبریز سه دستگاه بیمارستان وجود دارد که بقدر کفایت تمیز و نظیف و بسیار خوب نگهداری میشود. این خستهخانهها مخصوص اقامت دائم نیست. ولی هر کس که وارد میشود، روزانه دو نوبت برایش خوراک میدهند. در پایان شهر در جانب مغرب در بالای کوه کوچکی، یک دستگاه عمارت بسیار زیبایی که زیارتگاه میباشد، مشاهده میشود و عینالی نام دارد.
میدان تبریز بزرگترین میادین بلاد عالم است که من دیدهام و خیلی بزرگتر از میدان اصفهان میباشد. ترکان در این محل چندینبار، سیهزار عسکر برای جنگ آراستهاند. همه روزه شامگاهان این میدان انباشته از عامه مردم است، که برای تفریح و تماشای نمایشاتی که در آنجا به معرض تماشا گذارده میشود، جمع میگردند. به طور یقین و با اطمینان میتوان گفت که سکنه شهر بالغ بر پانصدو پنجاه هزار نفر است.
هوای تبریز سرد و خشک، سخت نیکو و بسیار سالم است، به طوریکه در این محیط به هیچ وجه برای پیدایش و تکوین هیچگونه خوی و خلق بد زمینهای نیست. سرما مدت مدیدی دوام دارد، چون شهر رو به شمال است، در قلل جبال اطراف آن (سهند) طی نه ماه از سال برف مشاهده میشود (شاردن، 1349: 409_402).
* سفرنامه مادام دیولافوا، (ایران و کلده)
مادام دیولافوا در سال1881 میلادی (1295 ﻫ . ق) از راه ترکیه و قفقاز به ایران آمده و از تبریز نیز دیدن کرده است و در مورد اوصاف این شهر در کتاب خود چنین آورده است:
اگرچه ایرانیان به ایجاد تاسیسات عامالمنفعه و سودمند مانند وسایل بهداشت و مدرسه و غیره چندان مقید نیستند و به حیات و تندرستی خود آنطور که باید علاقه ندارند، نسبت به قنوات توجهی دارند و در نگاهداری آن کمتر غفلت میکنند. شهر تبریز در امتداد سه فرسخ در طول رودخانه واقع شده است. به پلی رسیدیم که رودخانه آجیسو از زیر آن میگذرد و اولین خانههای خارج شهر دیده میشود. عرض این پل در میان دو دیوار طرفین آن به پنج متر میرسد، سنگهای درشتی در سطح آن پراکندهاند و باعث زحمت حیوانات و مسافرین بودند. در آن طرف پل خیابان طویلی امتداد دارد که از باغها احاطه شده است و این باغها دارای اشجار میوهآور هستند. در این محله خارج شهر کاروانهای متعددی در رفت و آمد هستند کثرت گداها در اینجا به قدری است که انسان تصور میکند برای انتخابات وکلای پارلمان و دادن رأی جمع شدهاند.
تبریز پس از تهران اولین شهر آباد ایران است و طولاً در میان دو کوه واقع شده و عرض آن بیش از 12 کیلومتر نیست ولی از حیث وسعت به اندازه شهر اصفهان است. بنابر قول حمدالله قزوینی این شهر را در سال 719 زبیده زن خلیفه عرب هارونالرشید به یادگار طبیبی که او را از بیماری سختی نجات داده بود بنا کرده است.
چون این شهر در مجاورت سلسله جبال آرارات واقع شده، زلزلههای زیادی دیده و خسارات بسیاری را متحمل شده است. در سال 1721 هفتاد هزار سکنه خود را به واسطه زلزله شدیدی از دست داد و باز در سال 1780 چهل هزار سکنه آن در زیر خاک مدفون شدند. فرمانفرمایی آذربایجان مطابق معمول شاهان قاجار به شاهزاده ولیعهد تعلق دارد. شهر تبریز ابنیه قدیمی زیادی ندارد اما آنچه باقی مانده شایان توجه است. بهترین نمونه آن مسجد کبود است که در قرن پانزدهم مسیحی در زمان جهانشاه سلطان مغول از سلسله قرهقویونلو ساخته شده است. ارک قدیمی تبریز بنای با عظمت که با 20 متر ارتفاع و قبل از ورود به شهر هم در فاصله زیاد نظر مسافرین را جلب میکند، در مرکز میدان وسیعی قرار گرفته و از دیواری به شکل کثیرالاضلاع محصور گردیده و دارای برجهای مرتفع است و اطراف آن هم خندق عریض و عمیقی بوده که اکنون یک قسمت آن پر شده است. در اطراف این بنای نیمه خرابه ابنیه نظامی جدیدی برپا شده که مخصوص سربازان ساخلوی تبریز است و یک کارخانه توپریزی هم هست که اکنون متروک و بدون استفاده مانده است.
در طول مدت ششصد سال شهر به اندازه دوازده کیلومتر جلوتر آمده و روز به روز به رودخانه نزدیکتر میشود. تپهها و محلات متروک و قبرستانهای قدیمی گواه انتقال تدریجی تبریز هستند.
یخچالها بناهای مخصوص برای فراهم ساختن یخ هستند یعنی در زمستان یخ را در آنجا انبار کرده و در تابستان به بازار میآورند و به ساکنین میفروشند. در زمستان گودالهایی را که در پهلوی دیوارهای بلند واقع شده پر از آب میکنند تا شب یخ ببندد و صبح کارگران این یخ را شکسته و قطعات آن را در زیرزمینهای مسقفی میریزند و برای تابستان ذخیره میکنند (دیولافوا، 1332: 57_43).
* مراتالبلدان
کتاب مراتالبلدان در سال1296ﻫ . ق (1882م) توسط محمدحسن خان اعتمادالسلطنه نگاشته شده که در این کتاب راجع به تبریز چنین آمده است:
تبریز به کسر تاء و ابوسعید نیز چنین ضبط کرده است. مشهورترین شهرهای آذربایجان و شهر معمور و قشنگی است و قلعه محکمی دارد که با گچ و آجر ساختهاند. نهرها از وسط این شهر میگذرد و باغات زیاد در اطراف شهر است و میوهجات آن ارزان و بهتر از زردآلوی آن که موسوم به "موصول" است هرگز میوهای ندیده و نخوردهام. عمارت حکومتی تبریز را با آجر قرمز منقش بنا کردهاند و بسیار محکم ساختهاند. حول این شهر هفتادو سه درجه و سدس درجه و عرض آن سیو هفت درجه و نیم است. در زمان متوکل، روّاد ازدی پس از آن که آذربایجان را مسّخر کرد در تبریز قرار گرفت و آن وقت تبریز فقط یک قریه بود و جناء پسر روّاد و سایر پسرهای روّاد در آن عمارت ساختند و باروئی دور آن کشیدند و مردم با ایشان بدانجا آمده منزل گرفتند و از آن وقت رو به آبادی گذاشت. حمدالله مستوفی میگوید: تبریز از اقلیم چهارم است. شهری اسلامی و موسوم به قبهالاسلام است و از بناهای زبیده خاتون زوجه هارونالرشید و آن را در سال صدو هفتادو پنج بساخت و بعد از شصتو نه سال در سال دویستو چهلو چهار در عهد متوکل عباسی زلزله آن را خراب کرد و خلیفه آن را دوباره آباد نمود و بعد از صدو نود سال در چهارم صفر چهارصدو سیو چهار، باز به کلی خراب شد.
دور باروی تبریز ششهزار گام بوده است و ده دروازه دارد و در عهد مغول چون این شهر دارالملک شد خلایق در آنجا جمع شدند و در بیرون شهر عمارت کردند تا به مرتبهای که بر در هر دروازه زیاده از شهر اصلی آبادانی شد. غازانخان آن را باروئی کشید چنان که تمامت باغات و عمارات حوالی و دیهها و ولیانکوه و سنجاران داخل آن بارو بود. دور باروی غازانی بیستو پنج هزار گام است و شش دروازه دارد. در خارج دروازه غازانی، غازانخان در موضعی که موسوم به شام است شهرچه ساخت جهت خوابگاه خود و در آنجا عمارات عالیه بنا کرد که در تمام ایران نظیر آن یافت نمیشود. شهر تبریز باغات بسیار دارد و آب مهرانرود که از کوه سهند میآید و نهصدو چند کاریز که ارباب ثروت اخراج کردهاند که در آن باغات صرف میشود و هنوز کافی نیست. هوای تبریز به سردی مایل است و آبش گوارنده و آب رودش بهتر از کاریز و کاریز بهتر از چاه.
قلعه این شهر را تقریباً هفتاد سال قبل نجفقلیخان دنبلی ساخته و دیواری بس محکم داشته. خندق اطراف آن را در هزارو دویستو چهلو یک نواب نائبالسلطنه مرحوم طابثراه (عباس میرزا) احداث نمودند. ولی دیوار قلعه مسطور حال خراب و آنچه باقی مانده بود به حکم دیوان همایون از میان برداشته و به جای آن خانه و آبادی ساختهاند و عمارات و بیوتات اندرون شهر را متصل به بیرون مینمایند. ولی دروازههای قدیم هنوز باقی است و به هشت دروازه مشهور است و اسامی آنها از این قرار است: خیابان، باغمیشه، سرخاب، شتربان، اسلامبول، گجیل، مهادمهین، نوبر. اما قلعهای که غازانخان در سنه هفتصدو دو هجری برای تبریز بنا نمود دارای پنج دروازه بزرگ و هر دروازه رو به جانب جاده بزرگ شهری باز میشده از جمله یکی رو به جاده بغداد و یکی به جاده عراق و یکی به جاده خراسان و یکی به جاده اران بوده و هشت دروازه کوچک میان این پنج دروازه بود که هشت دروازه قدیم که مسطور شد عبارت از آن است.
جمعیت شهر تبریز مطابق نگارش علمای قدیم جغرافی، در اعصار قدیم پانصدهزار نفر بوده و زمانی که شاردن مسافر فرانسوی به تبریز سفر کرده از قرار تعیین او پانصدو پنجاه هزار نفر و قدری بعد از آن سیصدو پنجاه هزار نفر و شصت سال قبل، پنجاه هزار نفر و حال دوباره رو به ازدیاد نهاده و از قرار تخمین به دویستهزار نفر رسیده است. اسامی محلات تبریز از این قرار است: نوبر، خیابان، سرخاب، دوهچی، ویجویه، مهادمهین، امیرخیز، باغمیشه. و این محلات را توابع است که اسامی آنها نیز از این قرار است: ششگلان، پلسنگی، چرنداب، مقصودیه، اهراب، مرالان، سیلاب، اخونی، لیلآباد، قراآقاچ، چوستدوزلو، راستهکوچه، سنجلان، چهارمنار و مزارعی که به شهر متصل است: قراملک، لاکهدیزج، خطیب، حکمآباد، بارنج، بیلانکوه، کوچهباغ، شنبغازان.
شهر تبریز مشحون است به عمارات خوشمنظر و مساجد عالیه و مدارس رفیعه و مشاهد متبرکه و حمامهای پاکیزه و بازار و دکاکین و خانات وسیعه که اکثری دو طبقه یعنی تحتانی و فوقانی است و جبهخانه و قورخانه و قراولخانه و دو تلگرافخانه که متصل به درب عمارت حکومتی میباشند.
در تبریز دو قورخانه ساختهاند که کمال خوبی و انتظام را دارد. یکی در بیرون شهر و در قسمت یانق که در آن باروت بسیار خوب و اعلی به عمل میآورند و عملهجات و قراول زیاد دارد و یکی دیگر در میان شهر و در ارک واقع است که آتشبازی و گلوله و ساچمه و عراده و کیسه توپ و سایر مایحتاج توپخانه در آن ساخته میشود. جبهخانه هم متصل به دیوانخانه این شهر هست و از بازاری که در آن از هر قبیل ارباب صنایع و استادان قابل جمع و به ساختن اسباب و اسلحه نظامی و آلات و ادوات جنگی مشغولند دری به این جبهخانه باز میشود. توپخانه موسعی هم در جنب دیوانخانه ساختهاند و زیاده از سیباب قراولخانه در داخل و خارج شهر بنا کردهاند.
کاروانسراهای دو طبقه بزرگ به انضمام تیمچهها و دالانها که همه مملو از مالالتجاره است تقریباً چهلو پنج باب میشود و دکاکین واقع در بازار قریب به پنج هزار باب و نزدیک هزار و پانصد باب دکان در گذرهای محلات و در دروازهها ساخته و همه روزه بر تعداد آنها میافزاید.
مطابق نوشته شاردن، در ایام او در این شهر پانزده هزار باب دکاکین بوده است. چنانکه شماره کاروانسراهای واقعه در بیرون شهر نیز سیصد باب بود. ولی حالا در اطراف قلعه صد باب کاروانسرا احداث کردهاند.
از سکنه شهر قریب به چهارصد خانهوار ارامنه میباشند که بعضی از آنها تبعه خارجه و برخی دیگر رعیت داخله هستند. این طایفه برای تقدیم رسوم مذهبی و عبادت در دو جا کلیسا ساختهاند: یکی در بیرون شهر و یکی در داخل بلد و زیارتگاهی نیز در محله مرالان در سمت یانق دارند که به اسم حضرت مریم علیهاالسلام معروف است. و نیز برای تعلیم و تربیت دو مدرسه یکی در بیرون شهر، که آن بسیار کوچک است و دیگر در داخل دارند که هجده سال است بنای آن به نام نامی سرکار اعلی حضرت قدر قدرت خسروانه_روحنا فداه_ زیور تمامی یافته و در آن تحصیل فنون علوم هندسه و جغرافی و غیره و السنه مختلفه از فارسی و عربی و فرانسه و ارمنی مینمایند.
اعیان و بزرگان شهر تبریز برای درس و تعلیم اطفال خود، معلمهای مخصوص دارند و بعضی تحصیل زبان فرانسه مینمایند و مکتبهای کوچک نیز در سر محلهها و کوچهها هست که اطفال رعیت به معلم اجرت داده درس میخوانند. در تبریز پنج قونسولگری میباشد؛ روس، انگلیس، فرانسه، عثمانی، بلجیک ( اعتمادالسلطنه، 1367: 555_542).
* سه سال در دربار ایران از 1306 تا 1309 (دکتر ژوانس فووریه)
فووریه که در بین سالهای1306 تا1309 ﻫ .ق در دربار ایران حضور داشته است در وصف تبریز مینویسد: تبریز شهر وسیعی است که15000 نفر جمعیت دارد ولی به روایت مردم سابقاً خیلی بیشتر از این سکنه داشته. برای پیمودن وسعت تبریز از یک طرف به طرف دیگر پیاده سه ساعت وقت لازم است و اگر فاصله اقل بین دو طرف آن را بگیرید کمتر از دو ساعت طی آن ممکن نیست. اگر پیچوخم کوچهها و وسعت باغهای شهر را در نظر بیاوریم این نکته چندان بعید نیست. تاکنون سرشماری صحیحی از این شهر به عمل نیامده و به همین دلیل عمده جمعیتی را که برای تبریز معین میکنند، نمیتوان یقینی دانست. تبریز مرکز مهمترین ایالات ایران است و به همین علت اداره آن را به ولیعهد مملکت میسپارند و غیر از این تبریز اهمیت دیگری دارد و آن وقوع آن است در محل تقاطع راههایی که متوجه روسیه و عثمانیاند. قوافلی که از ایران از طریق قفقازیه تا بندر طرابوزان و بحر سیاه به اروپا میروند و ایران را با این قطعه مرتبط میسازند، از آن میگذرند. بدبختانه زلزلههای متوالی تقریباً تمام ابنیه قدیمی را منهدم ساخته و در شهر و در خارج آن در هر گوشه و کنار خرابههای زیاد دیده میشود بعضی در روی زمین و بعضی دیگر مدفون و مخفی در زیر خاک. قابل ملاحظهترین این ابنیه مسجد کبود است که امروز در حقیقت دیگر چیزی از آن برجای نمانده و گنبد و سقفهای آن هم بر زمین فرو ریخته، فقط چند دیوار از آن برپاست که تا حدی از دوره آبادی و عظمت آن حکایت میکند. دیگر از بناهای قدیمی تبریز ارگ آن است که بنایی عظیم و مستحکم است و این بنا چنان محکم بوده که تاکنون به خوبی پایدار مانده و بالنسبه آبادی دارد. بازار تبریز از جهت منظره و امتعه فروشی با سایر بازارها که تاکنون دیدهام چندان فرقی ندارد غیر از اینکه از آنها بزرگتر و وسیعتر است (فووریه، 1385: 59_57).
* سفرنامه جکسن (ایران در گذشته و حال)
ابراهم ولنتاین ویلیام جکسن، استاد دانشگاه کلمبیا در سال1903 میلادی به ایران آمده و در کتاب خود با عنوان "ایران در گذشته و حال" راجع به شهر تبریز چنین مینویسد: تبریز ولیعهدنشین ایران و مرکز بازرگانی آذربایجان، شهری است که عمر و زادگاه آن مجهول است. اما میتواند هزار سال را جزئی از زندگانی خود بشمارد. ایرانیان بنابر سنت، بنای این شهر را به زبیدهخاتون زنهارون الرشید نسبت میدهند، و بدینگونه از قدمت تاریخ آن سنت میکاهند. راست است که در تبریز چشمهای به نام زبیده داریم، اما محقق است که این شهر در زمان ساسانیان یعنی چهار قرن پیش از زبیده وجود داشته است. این عقیده در نزد ما مسلم نیست که ایرانیان قدیم تبریز را شاهستان (شهر شاه) میخواندند و پادشاه ارمنستان خسرو اول که در346 میلادی آن را به انتقام خون برادرش به باد غارت گرفت نام شاهستان را مبدل به تبریز به معنی (این انتقام) "ته ورژ" کرد و از آنگاه تاکنون این نام به یادگار آن واقعه به جای مانده است.
زمین لرزههای مخوف مکرر در مکرر تبریز را لرزانده (در سال 858 م= 243_244ﻫ . ق،1041 م= 432_433ﻫ . ق، 1271م =1133_1134ﻫ . ق، 1780م= 1194_1195ﻫ . ق) و هزاران تن را کشته و بناهای مهم آن را ویران کرده است. اگر کسی منتظر باشد که منظره تبریز را بنگرد و بناهای رفیع و تنوع رنگهایی را که میتوان از مشرق زمین سراغ کرد بیابد، نومید خواهد شد. در عوض تا بخواهید خانههای یک طبقهای که دارای بامهای مسطح است به چشم میخورد و تنها چیزی که منظره شهر را از این یکنواختی بیرون میآورد، سقفهای منحنی بازارها و دیوار بلند ارگ قدیم شهر است. بناها را بیشتر از گل و آهک میسازند و همین نکته ظاهر غمانگیزی به معماریهای محقر شهر میبخشد. دیوار خانهها دارای پنجرههایی که به کوچه باز شود، نیست. خانههایی که دیوار خارجی آنها فاقد پنجره است پشت به کوچه کردهاند و روی آنها فقط به حیاطهای آجرفرش اندرونی است. خانههای تبریز دارای درهایی است که رنگ نخورده است و به هر کدام از آنها گل میخهایی کوفتهاند که بیشباهت به دروازه باروهای "نورمان" نیست الا اینکه در بالای آنها شبکه کوچکی قرار دارد که برای عبور نور و هوا نصب کردهاند.
به گردش در شهر میپردازیم و پس از عبور از کوچههای پیچاپیچ و گذرهای تنگ و کوچههای فرعی که پهنای پارهای از آنها کمتر از شش پا (یا تقریباً دو متر) است به حومه شهر میرسیم. شهر تبریز دارای حصاری است که از قدیم ساختهاند و به تدریج که شهر بزرگ شده است به محیط حصار افزوده است. تبریز دارای بیستو چهار بخش است و هر بخش به وسیله کدخدایی اداره میشود که مسئول "بیگلربیگی" است و او نیز به نوبه خود تابع "حاکم" و حاکم نیز فرمانبردار شاه است. به طور کلی کوچههای تبریز سنگفرش نیست مگر در جاهای معدودی که زمین را با قلوه سنگ فرش کردهاند.
چون روشنایی کوچهها تابع نظم و ترتیب نیست کسانی که شبانگاه از خانه بیرون میروند فانوسهای استوانهای شکل بزرگی که از ململ نازک ساخته شده است همراه میبرند.
در تبریز مسئله آبیاری برای من جالب توجه بود زیرا این مسئلهای است که حل آن در ایران از جاهای دیگر مشکلتر است. آب تبریز را غالبا ً به وسیله قنات از حومه و اطراف به شهر میرسانند و با استفاده از تنبوشه و راه آب ساروجی توزیع میکنند. سرپوش لولهای را که از کوچه به میان خانه کشیده شده است برمیدارند این سرپوش اغلب مشتی گل و یا مقداری کهنه است که سوراخ راه آب را مسدود ساخته است. با برداشتن سرپوش آب به میان حیاط و آبانبار خانه جاری میشود . با اینهمه در امر اداره کردن آبیاری شهر توجه چندانی به بهداشت نمیشود و فاضلابی که در سطح زمین جاری است، آب آشامیدنی را سخت فاسد و آلوده میکند.
میگویند در تبریز سیصدو هجده مسجد وجود دارد که هیچ یک طرف نسبت با مسجد کبود نیست. در این شهر مزار هشت امامزاده یعنی پیروان حضرت محمد و دامادش علی (ع) باقی است. قدیمیترین قسمت شهر قلعه نام دارد اگرچه در واقع دیوارهای آن از میان رفته است و قسمت اعظم خندقها را پر کردهاند و بر روی آنها بنا ساختهاند. در قسمت مرکزی این قلعه بازار تبریز قرار دارد که اگر بهترین مرکز بازرگانی تمام مشرق زمین نباشد، دستکم بهترین مرکز تجاری ایران به شمار میرود (جکسن، 1352: 61_57).
* سفرنامه فردریک چارلز ریچارد (یک مسافرت ایرانی)
فردریک چارلزریچارد، جهانگرد، نقاش و حکاک معروف انگلیسی که حدود سال1300 شمسی به ایران سفرکرده است، در سفرنامهاش تحت عنوان "یک مسافرت ایرانی" درباره تبریز مینویسد: هنگامی که به شهر تبریز نزدیک میشویم، صدها الاغ با خورجینهای کوچکشان دیده میشوند که محصولات کوهستان را با نشاط و زندهدلی، که در سایر نقاط ایران نمیتوان مشاهده کرد، به بازارها حمل میکنند، این وضع تا تبریز همچنان ادامه دارد. در تبریز نظیر همین روح استقلال را میتوان مشاهده کرد، در ضمن موانع و تضییقات مذهبی در این شهر کمتر وجود دارد. گوئی تبریز فرزند سالم و مستقل خانواده ایران است.
تبریز به مناسبت نزدیک بودن با مرزهای روسیه، وضع متغیر و متنوعی داشته است. جنگها و تاخت و تازها و فتوحات در ایجاد تاریخ پرحادثه آن کمک فراوان کرده است. هنگامی که افغانها در اواخر سلطنت صفویه یعنی دوران نکبتبار آن، به جنوب ایران تاخت و تاز کردند و فجایعی بیشمار در شهرهای ایران مرتکب شدند، عثمانیها نیز از موقع استفاده کرده و در سال 1635میلادی تبریز را زیر آتش و شمشیر کشیدند و با مردم آن از روی کمال بیرحمی رفتار کردند. بعدها مردم تبریز تا اندازهای نشاط و روح زندگی از دست رفته خویش را بازیافتند و در سال1723 میلادی با کمال شجاعت و شهامت از شهر خود دفاع کردند و با سربلندی جنگ را پایان دادند.
لرد کرزن مینویسد که چهل سال قبل خیابانهای تبریز، بد نما و تنگ بود و ساختمانهای آن از بناهای یک طبقه تجاوز نمیکرد، چه این شهر بر اثر زلزلههای فجیع و مصیبتبار نتوانسته بود کمر راست کند. امروز هیچ نشانهای از این درماندگی در این شهر مشاهده نمیشود.
مردم تبریز در عرض یکی دو سال اخیر به ساختن یک خیابان بسیار بزرگ که تقریباً هفت میل درازا دارد مبادرت جستهاند. خیابان مزبور طولانیترین خیابان ایران محسوب میشود. در جادهای که به ایستگاه راهآهن منتهی میشود (تبریز تنها شهر ایران است که دارای ایستگاه راهآهن واقعی است) گورستانی را مبدل به یک باغ عمومی کردهاند (محل کنونی باغگلستان) و بقایای نسلهای قبل را که در این زمین مدفون بود به گوشه دور افتادهای از شهر انتقال دادهاند تا بتوانند فضای کافی برای احداث یک مخزن آب که اگر بزرگترین مخزن آب در ایران نباشد بدون شک طویلترین آنهاست، فراهم نمایند.
دو طرف رودخانهای که در شهر نزدیک بازار در جریان است و طغیانها و سیلهای آن مشهور است، سدسازی شده و راههائی که به بازار منتهی میشود، تمیز و عریض شده است.
ارک تبریز سایهای از گذشته آن است. بعضی از دیوارهای آن که 120 پا ارتفاع دارد و ضخامت پایههای آن به 25 پا میرسد ، هنوز پابرجاست (خانلو، 1364: 95_91).
* سفرنامه اواشنایدر فرانسوی
اواشنایدر در خاطرات سفر خود به ایران در سال1970م (1349ش) ضمن توصیف از آبادانی، امنیت و وفور نعمت ایران، تبریز را در کمال بینظیری چنین وصف میکند:
تبریز شهر وسیعی است. کوچههای تنگ و بیقواره و باریک از تهران و اصفهان تمیزتر است. از قدیم مرکز معاملات بزرگ بازرگانی بوده، فاقد ساختمانهای مجلل میباشد زیرا دولتمندان تبریز سرمایه خود را برای نوسازی خرج نمیکنند. بازار سرپوشیده سترکی بهتر از بازار تهران دارد. حجرهها، دخمههای تنگ و تاریک آن خارج از اصول بهداشتند. میگویند پانصدهزار نفر جمعیت دارد. در این شهر 2باشگاه، 4سینما، 100مدرسه، 1000مسجد، 5کلیسای ارتدکس و هزاران مغازه وجود دارند. در این شهر چند مدرسه فرانسویان، ارمنیان، آمریکائیان، ایتالیائیان و روسان از خیلی قدیم وجود دارند. این شهر فقط یک باغ ملی دارد که برای دخول باید ورودیه پرداخت. دانشگاه در محوطه وسیعی که شهر دانشگاهی نامیده میشود، بنا شده است و از دانشگاههای اروپا وسیعتر و مجهزتر میباشد. تبریز را نمیتوان شهر صنعتی نامید، بلکه به تمام معنا شهر بازرگانی است.
تبریز در دوران سلطنت قاجاری همیشه ولیعهدنشین بوده ولی شاهان و ولیعهدان این دودمان به جز عباسمیرزا که اکثر آثار باستانی این خطه را تعمیر نموده، دیگران برای آبادانی تبریز گام مفیدی برنداشتهاند. فقط از آغاز دوران پهلوی است که این شهر ناکامیهای دیرین خود را پشتسر گذاشته است. در تبریز امروز از برج و بارو و دروازه و خندق آثاری به جای نمانده است زیرا با وجود امنیت عالی که در تمام کشور حکمفرماست، دیگر احتیاجی به برج و حصار و دروازه جهت حراست اموال و ناموس خلق در بین نیست. کوچههای تنگ و دراز، کج و معوج سابق بیشتر برای دفاع و سنگربندی و ممانعت از ورود عرابههای جنگی ساخته شده بودند، به تدریج به کوچههای پهن و خیابانهای وسیع تبدیل گشتهاند. آنچه از آثار طبیعی این شهر از قدیم باقی مانده و جهانگردان با توصیف فراوان یاد کردهاند، باغها و بستانهای پیرامون شهر است و در سالهای اخیر با پیشرفت کشاورزی، افزایش دانایی باغبانان و کشاورزان به مسایل باغداری، کشتوکار و کشاورزی، به صورت بهتر و زیباتر از سابق جلوهگر میگردند. به طور عموم فضای سبز شهر در قسمت جنوبی و حوالی دانشگاه تبریز است که از قدیم گردشگاه و محل تفریح مردم به شمار میرفته است.
تبریز پس از بعضی از کشورهای ساحلی دریای خزر، پاکیزهترین شهرهای ایران است. هم اکنون دارای 40خیابان وسیع آسفالت شده میباشد. بیشتر کوچهها آسفالت گشتهاند. از سال 1945م (1325ش) که این شهر دارای لولهکشی آب شده، بر پاکیزگی شهر افزوده گشته است. این شهر حدود 60000 اشتراک برق 220 ولت دارد و از 8 واحد تولیدکننده برق تبریز، 2 واحد مربوط به مؤسسه آب و برق آذربایجان است. میزان برق برای مصارف صنعتی و کشاورزی 12درصد، برای مصارف خانهها حدود 62 درصد، بالاخره برای مصارف روشنایی برق شهر حدود 26 درصد کل تولید برق است.
تلفن خودکار تبریز فعلاً 10000شماره دارد و مرکز خودکار در سال 1970م (1349 ش) افتتاح گردید و به وسیله 10کابل، با شهرهای ایران و حتی اخیراً میتوان با هر نقطه عالم ارتباط تلفنی برقرار نمود.
تبریز متاسفانه مانند تهران کانال فاضلاب آب ندارد و چون در ژرفترین نقطه درهای قرار گرفته، تاکنون چندین بار در اثر بیلطفی طبیعت یعنی سیل زیان دیده است.
در شمال باختری شهر (حدود 5 کیلومتر از مرکز شهر) فرودگاه مجهزی ساخته شده و خطوط هوایی تهران، تبریز، رضائیه و برعکس همهروزه برقرار است. راهآهن سرتاسری خاوری و باختری کشور از تبریز میگذرد و به این منظور ایستگاه راهآهن مدرنی ساخته شده است. پیوند راهآهن ایران به جمهوری ترکیه که در سال جاری به صورت عمل درمیآید، سیل جهانگردان را به سوی این پایتخت دیرین ایران جلب خواهد نمود. از طرفی دیگر با به کار افتادن کارخانههای تولید ماشینسازی، که اخیراً بنیان گذاشتهاند، چهره اقتصادی تبریز نیز دگرگون خواهد شد (جوادی، 1350: 82_76).
فهرست منابع :
* اعتمادالسلطنه، م. ح. (1367). مراتالبلدان، به كوشش عبدالحسين، نوائي و ميرهاشم، محدث، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، جلد اول
* جكسن، ا. و. (1352). سفرنامه جكسن (ايران در گذشته و حال)، چاپ اول، تهران: انتشارات فراكلين
* جوادي، ش. (1350). تبريز و پيرامون، تبريز : بنياد فرهنگي آذربايجان خاوري
* خانلو، م. (1364)، تبريز قديم از كهنترين ايام تاكنون، چاپ اول، تبريز: انتشارت تلاش
* ديولافوا، م. (1332). ايران و كلده (سفرنامه مادام ديولافوا). ترجمه: فرهوشي، ناشر كتابفروشي خيام
* شاردن. (1349). دايرهالمعارف تمدن ايران (سياحتنامه شاردن)، ترجمه: محمد، عباسي، تهران: انتشارات اميركبير، جلد دوم
* فووريه، ژ. (1385). سه سال در دربار ايران از 1306 تا 1309 قمري، چاپ اول، ترجمه: عباس، اقبال، تهران: نشر علم
* كارري، ج. (1348). سفرنامه كارري، ترجمه، عباس، نخجواني و عبدالعلي، كارنگ، تبريز: انتشارات اداره فرهنگ و هنر آذربايجانشرقي